گاهی حرفی برای گفتن نیست ...

ساخت وبلاگ

نمیدونم چرا این روزها چیزی به ذهنم نمیاد که بنویسم. دیگه از اون پست‌های طولانی خبری نیست. نمیدونم اسم این حالت رو یکنواختی و رکود بزارم یا آرامش و سکوت. اما حالم خوبه و خیلی از نگرانی‌ها و دغدغه‌های بیهوده این چندین ماه اخیر رو دیگه ندارم. یه مقداری برنامه خواب م به هم ریخته، یعنی شبا توی تختم دراز میکشم و تا نزدیکای صبح خوابم نمیگیره، و از اون طرف سر ظهر بیدار میشم. از این وضعیت خودم شاکی هستم.

ولی به هر حال تلاش میکنم که ساعات بیداری مفیدی داشته باشم، به هر حال تمریناتم رو ادامه میدم و توی این دو هفته نسبت به هفته های قبلی روند بهتری داشتم. از نظر مالی هم وضعیتم بهتر از دو سه ماه پیش هست. و خب این سبب شده که نگرانی کمتری داشته باشم. توی این ده دوازده روز نشد که نقاشی رو ادامه بدم. یعنی طرح اولیه ش رو همون دو هفته پیش کشیدم و هنوز فرصت نشده کاملش کنم. میخواستم این هفته تمومش کنم ولی بعید میدونم فرصت بشه. چون شنبه کلاس داشتم، دیروز گلوم یه کمی درد میکرد و بهتر دیدم که استراحت کنم. ولی باید برای پس فردا گوشه رو آماده کنم. نمیدونم میشه یا نه. 

یه نفر هست که شبیه یه نفر دیگه س. نمیدونم این توهم منه یا واقعا شبیه اونه. ولی به جز اینکه ته چهره شون شبیه هم هست، به نظر نمیاد هیچ اشتراکی داشته باشن. ولی خب حس کنجکاوی آدم تحریک میشه. نمیدونم شایدم زیادی فیلم نگاه میکنم این روزها  و  توهم میزنم. به هر حال فرقی هم نداره، چه این شباهت واقعی باشه و چه توهم ذهنی من باشه، فرقی به حال من نداره و نباید ذهنمو درگیر این چیزهای بی اهمیت کنم. 

دنیای شگفت‌انگیز بی‌نهایت‌ها...
ما را در سایت دنیای شگفت‌انگیز بی‌نهایت‌ها دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : dinfinityworld9 بازدید : 22 تاريخ : دوشنبه 15 آذر 1395 ساعت: 19:54